ياشاسين شاهين دژ
سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 10:31 :: نويسنده : علي تاریخ آذربایجان
![]()
تاریخ پیش از اسلامپیش از آمدن مادها، میتوان به حکومت مانناییها اشاره کرد. زبان مانناییها روشن نیست اما بخشی از نامهای سرداران آنها آریایی است و در کل، زبان واحدی در بین ماننا حاکم نبود. اما، مانناییها بر تحت نفوذ ایرانی-شدن قرار داشتند و نامهای ایرانی مانند دیاکو و بغدادتی و اودکی و ازآ همگی نامهای ایرانی هستند که در میان آنها دیده میشود. همچنین در این دوره، میتوان به حکومت اورارتویی اشاره کرد که اندکی از بخشهای آذربایجان غربی را شامل میشدند. با آمدن اقوام آریایی مادها به فلات ایران، اقوام غیرآریایی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی ماد را به وجود آوردند. مادها که تأثیر عمیقی بر تاریخ منطقه آسیای غربی گذاشت که مهمترین آن نابود کردن حکومت آشور بود. ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکیل میشد. که ماد کوچک آذربایجان امروزی است و ماد بزرگ شامل همدان، تهران، کرمانشاه و اصفهان میشود. پایتخت ماد هگمتانه (همدان امروزی) بود که تلفظ آن به یونانی اکباتان نامیده میشد. مادها نخست دولت متمرکز و مقتدر را در فلات ایران پایه گذاری کردند و در داخل و خارج فلات ایران آغاز به گسترش قلمروی خویش کردند. گسترش قلمرو ماد هم زمان شد با قدرت گیری پارسیان در جنوب غربی ایران. نیاکان هخامنشیان با پادشاهان ماد در ارتباط بودند و عقیده بر این است که فرمانبردار مادها بودهاند. به گونهای که وقتی پادشاه ماد از اقدامهای کورش بزرگ که نواده دختری او بود خبردار شد و اورا به هکمتانه فراخواند، خودداری کورش از رفتن به دربار ماد به عنوان سرکشی وی برداشت شد. برخورد پارسیان و مادها سرانجام به سرنگونی پادشاهی ماد انجامید که البته نقش گروهی از درباریان ماد که با کورش همکاری میکردند تأثیر فراوان در این رخداد داشت. در زمان هخامنشیان، ماد کوچک (آذربایجان) به عنوان یکی از ساتراپها اداره میشد. در اوایل دولت هخامنشی، بعد از خودکشی کمبوجیه در مصر و آشوب در شاهنشاهی، ماد نیز شورش کرد. این شورش به سختی توسط داریوش سرکوب شد. در اواخر دوران هخامنشی و هم زمان با لشکر کشی اسکندر به ایران ساتراپ ماد کوچک فردی بود به نام آتورپات (آذرباد)، وی توانست ماد کوچک را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن ماد کوچک به نام او ماد آتورپاتن یا آتورپاتگان نامیده شد. در زمان سلوکیان و اشکانیان آذربایجان خودمختاری نسبی داشت. که البته اساس کشورداری سلوکیان و پس از آن اشکانیان بر استقلال نسبی استانها استوار بود. در زمان سلوکیان به نظر میرسد خاندان آتروپاتن هم چنان بر آذربایجان حکم میراندند. در زمان اشکانیان وضعیت حکومت آذربایجان چندان روشن نیست ولی میتوان حدس زد مانند دیگر نقاط ایران تحت سیطره خاندانهای زمیندار(فئودال) با نفوذ و مطیع اشکانیان اداره میشدهاست. مشکل آذربایجان در زمان اشکانیان یورشهای سهمگین آلانها و گرجیها از قفقاز بود. که باعث ویرانی و غارت فراوان میشدند. برای دفع ایشان شاهنشاهان اشکانی خود وارد کارزار میشدند. در زمان ساسانیان آذربایجان اهمیت ویژهای یافت. یکی از سه آتشکده معتبر ساسانیان، آتشکده آذرگشنسب، در شیز واقع در آذربایجان قرار داشت. پادشاهان ساسانی در ایام سختی به زیارت آن میشتافتند و هدایای بسیار تقدیم میکردند. این آتشکده نشانه اتحاد دین و دولت بود و نماد دولت ساسانی بشمار میرفت. در بیشاپور کازرون کتیبهای وجود دارد که نام خاندانهای فئودال اوایل حکومت ساسانیان در آن ثبت شدهاست. برای آذربایجان از خاندانی به نام وراز Varaz نامبرده شدهاست که گویا محل اقتدار ایشان آذربایجان، آران و ارمنستان بودهاست در زمان حکومت ساسانیان، اقوام ترک نژاد خزر به قفقاز وارد شدند. قباد پدر انوشیروان با تلاش فراوان ایشان را عقب راند و دژهای مستحکمی در دربند قفقار برای جلوگیری از یورشهای آنها بنا کرد، رومیان نیز هر ساله مبالغی برای نگهداری این دژها به دولت ساسانی میپرداختند. از رویدادهای مهم آذربایجان در زمان ساسانیان جنگ سرنوشت ساز بهرام چوبین با خسروپرویز در این استان بود که به شکست بهرام انجامید. دیگر رویداد مهم وارد شدن هراکلیوس امپراتور روم به آذربایجان بود که منجر به ویرانی آتشکده آذرگشنسب شد. یاقوت حموی (درگذشته ۶۲۶ ق.) مینویسد: «ابن مقفع گفتهاست آذر به زبان پهلوی نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن آتشکده یا نگاهدارندهٔ آتش میشود و این درستتر است زیرا آتشکده در این ناجیه بسیار بودهاست... مردم آن نیکورویاند و گونههای ایشان به سرخی مایل است و پوستی لطیف دارند. ایشان را زبان مخصوصی است که آذری گویند و جز خودشان کس آن را نمیفهمد. پس از حمله اعرابدر زمان حمله اعراب در مدارک رومی و ارمنی نام سپاهبد و شاهزاده آذربایجان رستم پسر فرخ هرمز آورده شدهاست. که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامه رستم فرخزاد به برادرش به نظر میرسد درست باشد. چو نامه بخوانی تو با مهتران/برانداز و برساز لشکر بران همی تاز تا آذرآبادگان/ دیار بزرگان و آزادگان همیدون گله هرچه داری ز اسب/ببر سوی گنجور آذرگشسب ساسانیان پی درپی از اعراب شکست خوردند و در قادسیه رستم فرخزاد کشته شد. در ۶۲۲ میلادی در نهاوند (دروازه ماد آتورپاتن) پیروزان سردارایرانی بار دیگر با عربها مقابل شد. جنگی سخت رخ داد، ولی شکست به ایرانیان افتاد. آنگاه ماد آتورپاتن (آذربایجان) در برابر حمله اعراب بی دفاع گشت و اثری از لشکر شاهنشاهی نماند. اعراب به آذربایجان نیز مانند دیگر نقاط ایران سرازیر شدند. به نظر میآید در قرنهای اول و دوم هجری تعدادشان در آذربایجان زیاد بودهاست. کسروی این امر را به دو دلیل دانسته یکی اینکه مردمان آذربایجان بسیار پایداری کردند به گونهای که مسلمانان آذربایجان را به عنوان(الاراضی المفتوحه عنوه) یعنی «سرزمینهای به زور گرفته شده» میشمردند که در فقه حکم خاص دارد. و دوم سرسبزی این دیار. از عشیرههای عرب که در قرون اول و دوم هجری به آذربایجان وارد شدند بنوتغلب، یمانیان و حمدانیان ثبت شدهاست. آذربایجان در قرنهای ابتدایی ورود اسلام به ایران از کانونهای عمده مقاومت وشورش ایرانیان در برابر اعراب و عمال خلیفه بود و مردمانش همه گاه در حال زد و خورد با تازیان بودند. معروفترین این قیامها، قیام خرمدینان در حدود آذربایجان و جبال است. بنیانگذار این قیام جاوید بن سهل بود که سپس توسط بابک خرمدین به اوج رسید. ازدواج بابک با دختر واساک یکی از شاهزادگان ارمنی اتحاد عظیمی را در شمال بر ضد عباسیان ایجاد کرد. خرمدینان مدت طولانی توانستند در مقابل خلیفه و سرداران عرب مقاومت کنند و چهار بار سپاه بزرگ خلیفه را مغلوب کردند. در نهایت خلیفه سردار ایرانیتبار خود خیذر بن کاووس (افشین) شاهزاده اشروسنه (در شمال غرب تاجیکستان امروری) را برای دفع بابک فرستاد. افشین با حیله به قلعه بابک دست یافت بابک به ارمنستان گریخت اما سهل ابن سنباط شاهزاده ارمنستان او را به دشمنان فروخت. بابک را به بغداد بردند. وی پس از شکنجه، کشته شد. کشف ارتباط و همداستانی میان افشین، بابک و مازیار در نهایت به سقوط و مرگ افشین نیز منجر شد. ورود قبایل ترک به آذربایجان و ترکیزه شدن مردم آذربایجاندر سدههای نخستین اسلامی ترکان ماورای قفقاز- که ایرانیها به آنها خزر میگفتند- مجدد تلاشهای خود را برای ورود به درون آران و آذربایجان از سرگرفتند، و چندین تلاشِ آنها توسط سپاهیان خلافت عربی عقب رانده شد. در سال ۱۷۸ خورشیدی یک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههای قفقاز به درون اران سرازیر شدند و دست به تخریب و کشتار زدند. خازم ابن خزیمه را هارون الرشید به منطقه فرستاد و او آنها را بیرون راند و دربندهای کوهستانی قفقاز را بازسازی کرد. این حمله را ناشی از تحریکات دولت بیزانس (روم شرقی) درجهت ایجاد دردسر برای خلیفه در مرزهای شمالی کشورش هم میدانند و آن را با تلاشهای رومیها برای بازپس گیری ارمنستان و بخشهائی از آناتولی که در اشغال عربهای مسلمان بود ارتباط میدهند. نوشته تارخ نویسان سدههای چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان میدهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بودهاند. این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی میکردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی مینویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفتهاست مینویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند» دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب مینویسد:
در زمان سلجوقیان ترکهای بیشتری به آذربایجان روی آوردهاند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترکها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت. حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آنها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگها و عصیانهایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباشهای ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید. اران تحت سلطه حاکم آذربایجانبه گفته عنایت الله رضا، اران بعد از دوره حمله مغول گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود این در حالی است که ریچارد فرای میگوید اران بعد از هجوم مغول، تحت فرمان حکمرانان آذربایجان بود در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شدهاند
«محمد بن نجیب بکران» در کتاب «جهان نامه» که آن را به سلطان محمد خوارزمشاه تقدیم کردهاست درباره حدود آذربایجان مینویسد: «کر جیحونی است در حدود آذرباذکان بر سه فرسنگی شهر بردعه که آن را کر خوانند.» "از آذرباذکان جنزه کنجه را خوانند هم از حدود آذرباذکان نشوی نخجوان را خوانند آذرباذکان ولایتست و قصبه آن را اردبیل خوانند. «اندراب در آذرباذکان شهری معروفست که آنرا بردعه خوانند.» در سندی از دوره تیموریان (۱۴۰۰ میلادی) «نخجوان من کوره آذربیجان» ذکر شدهاست "مناصب الکاء قپانات و سیسجان تومان نخچوان من کوره آذربیجان در دارالقضات معسکر ضفر اثر تصدیق شده که تمامت محدوده شش دانک املاک قریه خوط و شینهر و حالزور اول وادی رودخانه قریه اورط که داخل میانه سنور قریه خوط و بوردی میشود و عبور الفاصله متیمد جاری بلسان المتعارف ابودرق ثانی یذهب الذی ذوغالودرق الی الفاصل ایضا ذوغالو زمین و ثانی عبور متصله بالماء مشهور همید... در دوره صفویه ایالت آذربایجان از چهار بیگلربیگی تشکیل میشدهاست: بیگلربیگیهای تبریز شامل استانهای آذربایجان، آستارا، تالش - زنجان - سلطانیه - قاپان (زنگه زور) بیگلربیگیهای قره باغ شامل گنجه، پرتو، برگشاد، لوری و جوانشیر بیگلربیگیهای چخورسعد شامل ایروان، نخجوان، ماکو و بایزید بیگلربیگیهای شیروان شامل باکو، شکی، قوبا و سالیان. شاردن که در دوره صفویه از ایران سیاحت کردهاست درباره آذربایجان چنین مینویسد: «در دربند از توابع ماد آذربایجان هم چنین چمنزارها و چراگاههای عالی وجود دارد» سام میرزای صفوی در کتاب تذکرهٔ تحفه سامی (سال ۹۶۸ ه. ق) در معرفی میرزا کافی میگوید: «از جمله بزرگ زادگان اردوباد آذربایجان است» باز هم در شناساندن حبیبی برگشادی مینویسد: «از برگشاد آذربایجان». سندی از دوره صفویه که قره باغ را در قلمرو آذربایجان به حساب آوردهاست: «... تمامت ششدانک ملک قریه خزاز من اعمال کوچز توابع اران قراباغ من کوره آذربایجان مع حدود اربعه...» در سال ۱۱۴۷ نادر شاه در جنگی خونین بر عبدالله پاشا غلبه کرد و عبدالله پاشا در جنگ کشته شد. بنابر گفته محمد کاظم مروی او پس از این غلبه: «تدبیر و صلاح چنان دید که: اولا معاوت به ایروان و گنجه نماییم و آن بلده را که معظم بلاد آذربایجان است تسخیر {نماید}» در عصر زندیه فرمانهائی از دو فرمانروای این سلسله یعنی کریم خان و علی مرادخان وجود دارد که در آنها آزادیهای مسیحیان و مبلغین آنها را تأمین میشود. این فرمانها پس از آن صادر شدهاند که «عمدة المسیحیة پادری فرنسیه حکیم» نزد کریم خان و «عمدة المسیحیه پادری اورانوس حکیم» به حضور علی مرادخان رسیده و خواستار آزادی «پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه» و اینکه «در هر کجا که خواسته باشند توقّف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشد نزد ایشان آمد و شد کرده، تعلیم گیرند» گردیدهاند. در همین اسناد گنجه، قراباغ، نخجوان، شروان و قلمرو علیشکر در محدوده مرزهای آذربایجان آورده شدهاست. متن فرمان کریم خان به شرح زیر بودهاست: "فرمان تعالی شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مکان صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینمودهاند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکی دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند. تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷."} میرزا محمد صادق (نامی اصفهانی) در کتاب تاریخ گیتی گشا (در تاریخ زندیه) مینویسد" «رود ارس که از مشاهیر رودهایی کبیرست در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر» زبان مردم آذربایجانمینورسکی معتقد است مردم آذربایجان به چندین گویش صحبت میکردند (به استناد مقدسی، به ۷۰ زبان در اطراف اردبیل صبحت میشد). گرچه امروزه اکثریت مردم آذربایجان با زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند، اما آثاری از زبان ایرانیان پیشین (آذری) باقی ماندهاست و در نزدیکی جلفا و سهند صحبت میشود فرهنگآذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. دیانای ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند، و مذهب آنان شیعه است که آنان را از دیگر ترکزبانان که سنی هستند متمایز میگرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی نوروز، سال نو ایرانی را با شکوه جشن میگیرند. آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقصها و آوازهای محلی (رقص لزگی،...) همچنان اجرا میشوند. اگرچه ترکی آذربایجانی زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده میشود. بسیاری از شاعرانی که از آذربایجان برخاستهاند، اغلب هم به زبان ترکی و هم به زبان فارسی شعر سرودهاند، مانند نسیمی، شهریار، فوضولی، شاه اسماعیل خطایی و غیره. ترکی آذربایجانی زبان دربار بسیاری از سلسلههای ایرانی از آققویونلو تا صفویان و قاجاریان بودهاست. از آذربایجان به عنوان یکی از بخشهای اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شدهاست. اقتصادآذربایجان از مناطق ثروتمند ایران است. این منطقه به دلیل داشتن بارندگی مناسب از کشاورزی خوبی برخوردار است به ویژه در زمینه میوه و مرکبات. از لحاظ صنعت نیز، از مناطق صنعتی ایران به شمار میآید که عمده کارخانجات ماشین سازی و صنایع سنگین در آن قرار دارند. علاوه بر این در این منطقه انواع صنایع غذایی، سیمان، قند و شکر، لوازم الکتریکی، و غیره نیز وجود دارد. از ۱۰۹ شهر آذربایجان به ۷۸ شهر آن گازرسانی شدهاست. که استان آذربایجان شرقی با ۷۸٪ شهرهای گازرسانی شده بالاترین درصد را در بین دو استان دیگر دارد. در آذربایجان ۱۰ سد مخزنی وجود دارد که سدهای ارس و مهاباد مجهز به نیروگاه آبی هستند. هم چنین ظرفیت تولید برق مولدهای نصب شده در منطقه برابر ۱۳۵۱ مگاوات(۱۳۸۲) است. مردمجمعیت آذربایجان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۸٬۶۶۹٬۶۷۱ نفر بوده که از این تعداد، ۳٬۶۰۳٬۴۵۶ نفر در استان آذربایجان شرقی، ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ نفر در استان آذربایجان غربی و ۱٬۲۲۸٬۱۵۵ نفر در استان اردبیل ساکن بودهاند. اکثریت ساکنان استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل را ترکهای آذربایجانی تشکیل میدهند و در استان آذربایجان غربی، ترکهای آذربایجانی و کردها از گروههای عمدهٔ جمعیتی بهشمار میروند. در این میان اقلیتهای ارمنی، فارسی زبان، آشوری و تالشی نیز در منطقه آذربایجان وجود دارند. جاذبههای گردشگرینظرات شما عزیزان: عاليشان
![]() ساعت13:29---21 تير 1391
ياشا علي پاشا . ياشا آذربايجانم ياشا
درباره وبلاگ ![]() با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |